نوانوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات قلقلی

نوا سقا میشود

امروز روز عاشوراست ..... وقتی خاله آرزو رفته بود کربلا برات لباس سقایی گرفته بود با ضریح امام حسین متبرکش کرده .... البته لباس برات خیلی بزرگه ولی من تنت کردم و ازت عکس گرفتم . ...
15 مرداد 1391

اولین بازی

نوای خوشگلم امروز اولین بار گذاشتمت تو تشک بازیت که حسابی ذوق زده شده بودی و باتعجب نگاه میکردی ،الهی فدات بشم انقدر دست و پا زدی که بد جوری خسته شده بودی  ...
15 مرداد 1391

واکسن ۲ ماهگی

الهی فدات بشم دختر گلم امروز با خاله آرزو و بابا  بردیمت برای واکسن ۲ ماهگی  که حسابی تب کردی و حال ندار شدی عزیزم تا صبح پاشویت کردم ساعت ۶ تبت خدا رو شکر اومد پایین .... ...
15 مرداد 1391

نوا کوچولو مدل میشود

امروز دختردایی نفیسه اومد خونمون که ازت عکس بگیره همه وسیله هاش هم آورده بود ولی تو  هنوز زردیت خهوب نشده بود همش هم خواب بودی  ...
15 مرداد 1391

فرشته کوچولو

دختر قشنگم  امروز وقتی خواب بودی مثل فرشته ها شده بودی من هم فرصت رو غنیمت دونستم ازت یه عکس انداختم  ...
15 مرداد 1391

زردی

دختر قشنگم  آلآن ۲ ،۳ روزه که زردی گرفتی خیلی برات غصه خوردم  ولی بابایی گفت خیلی مهم نیست تو خونه درمانت میکنه  من هم امروز نزیک ۱.۵ تو رو لخت کردم زیر مهتابی وایستادم خیلی هم درد داشتم ولی برای ین که تو سالم باشی هر کاری میکنم جوجه من ...... این عکسها رو هم الهه جون ازت گرفته عزیزم  ...
15 مرداد 1391
1